کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

باز هم از دیروز بگم. آخر وقت، نشسته بودم توی آسایشگاه و داشتم با عجله «امین‌الله» می‌خوندم. (چشمتون روشن! این هم زیارت خادمش!) الحق زیارت امین‌الله یه چیز عجیبیه و معمولاً اشک‌درآر. ولی دیروز این‌جوری نبود؛ نمی‌فهمیدم دارم چی می‌خونم.

اون آخرای زیارت، یه جمله‌ای هست که همیشه به دادم می‌رسه: «و مناهل الظّماء مترعة» خدایا! در ملک خدایی تو، برای تشنه‌ها حوض‌ها پر آبه. 

به اینجا که می‌رسم یادم از شیرخوار اباعبدالله علیه‌السلام می‌آد: چطور برای علی‌اصغر علیه‌السلام، یه قطره آب هم نبود؟!

همین یاد، اشکم رو سرازیر کرد...

اگه اشکتون سرازیر شد، دعا یادتون نره.




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ سه شنبه 85/12/15 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم